دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

روزی به تو خواهم گفت

ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺍﺯﻏﺮﺑﺘﻢ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻳﺰﺵ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺧﺰﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ،ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ . ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﻩ ﻭﺳﻔﻴﺪ ﺳﺮﺍﺳﺮﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺑﺎﺭﺍﻥ ﻏﻢ ﺍﺯﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺁﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﻳﺮ ﺳﺮﺩ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻴﻢ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ . ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺳﻴﻼﺏ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻳﮑﻲ ﮔﺮﺩﺩ
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.