دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

دیوانه می کند مرا.....

صدای شرشر باران

با شیشه های خیس خورده از قطراتش.........

با شبی که پرشده از اشک هایم

و خفه کردن هق هق هایم با بالشتم

با مرور کردن خاطرات تلخ و شیرینم از تو

با شنیدن اهنگ های مورد علاقه ات

گیر کرده ام در میان شبی که با انتظار سر میشود

سرانجام در اغوش تنهایی...

شب نیز صبح می شود

کم کم همه چیز تمام میشود

هق هق ها کم میشود

اهنگ قطع میشود

شب صبح میشود

من اما

تمام میشوم..!!!

تمام........................................!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.