دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

دفتر دلتنگی من

بخوان...ولی بدان حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند

18

سلام
سر ساعت همیشه آمده ام
تو نیستی…
نیستی و صدایت هست.
من مثل کودکی گمشده در هیاهوی بازار بغض کرده ام
تا کسی ترس مرا نبیند.
زیر باران ایستاده ام که چشمهایم لو نروند.
صدایت می زنم، کسی نمی شنود.
آب می شوم.
تنهایی، اتاق بی پنجره ای ست.
دلتنگی، شرابی که تمام نمی شود
مثل چین و چروکهای این پیشانی.
اینجا با موسیقی ملایم اتاقت زیر لب زمزمه می کنم:

آدمها… آدمها با رشته ای به نازکی آه به هم بسته اند.

17

اگه می تونه مثل من هرکاری با دلت کنه اگه می تونه مثل من بدجوری عاشقت کنه اگه می تونی مثل من وقتی که آروم نداری یه تکیه گاه امن بشه سر روی شونه اش بزاری میرم تا خوشبخت شی گلم میرم تا خوشبخت شی گلم اگه می تونه از منم نزدیک تر بهت بشه اگه می تونه مثل من بدجوری عاشقت بشه اگه می تونه مثل من دنیارو زیرو رو کنه بین تموم آدما فقط تورو آرزو کنه میرم تا خوشبخت شی گلم میرم تا خوشبخت شی گلم وقتی حواس تو نبود من رفتم از کنار تو شنیدم از غریبه ها اون شده روزگار تو اصلا نفهمیدی که من چجوری رفتم بی صدا به اون که پیشته که نه… سپردمت دست خدا همراه اشک تو چشام لبخندی رو لبم نشست فدا شدم، خوشبخت بشی با اینکه قلب من شکست الهی خوشبخت شی گلم الهی خوشبخت شی گلم


16

مرا تنها گذاشته ای سهم من از تو فقط سوختن است انگار باید بسوزم و تمام شوم مرا در کافه ای جا گذاشته ای مثل سیگار نیم سوخته مثلا رفته ای که برگردی شب از نیمه گذشته اما از تو خبری نشده است.