ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
میگن چه مرد خوبی همیشه سر به زیره . . .
بیچاره مرد قصه،آخه داره میمیره !
سینش پر التهابه،آرزوهاش سرابه . . .
هزار هزارتا سوال،افسوس که بی جوابه !
یه چیزی مثل بختک نششسته توی گلوش . . .
اسیره مرد قصه بین دل و آبروش !
اسیره دلش یه جایی گیره . . .
دلم براش میسوزه کی اشکشاشو میبینه !
نفس نفس شراره،چشاش ابر بهاره . . .
وقتی دلش می گیره رو دوش کی می باره !
نفس نفس قاصدک مردن یک شاپرک . . .
میخنده آره،ولی خنده ی دلخوشکنک !
غزل غزل ترانه،بازیه وحشیانه . . .
مرد صبور قصه،گریه های شبانه !
اتل متل هیاهو،رگ وتیغه ی چاقو . . .
تو لحظه ی مردنش دیدن چشمای سیاه اون!
یه مرد اسیر توی قفس،لخته ی خون توی نفس . . . !
گل لاله و شبنم،اشکای ریز و نم نم . . .
هق هق مرد خسته،مسافره جهنم !
یه مرد خسته تو تنهایی نشسته . . .
دیدن بی وفایی دل اونو شکسته !
نقطه نقطه خاطره،دلش از اینجا پره . . .
با اینکه اون رفته،ولی بازم به انتظار نشسته !
خدا خدا خدایا،مرد و هزارتا رویا . . .
اما الان چی داره یه رویا توی کما !
سربه زیر شهرمون سرش به زیر افتاده . . .
چشاشو دوخته به خاک زندگی رو وا داده !
بسه دیگه سیاهپوش،این حرفا بی فایدست . . .
گردن چاقو ننداز،قاتل مرد خاطرست !
حرفای من تموم شد حالا چهار خط وصیت . . .
وصیتی پر از درد،از مرد این حکایت !
بگید به عشقم که من به پای اون نشستم . . .
بگید بره تا خورشید،مهم نیس که شکستم !
بهش بگید بدونه تا همیشه باهامه . . .
بگید مریض نبود بغضش توی صدا نشسته بود!
یه فاتحه یه تابوت با گلای گلایول . . .
این شد ماجرای مرد سر به زیر شهرمون....